برچسب : مرادریاب, نویسنده : 0gisoo766f بازدید : 172
رفتم برای گواهینامه ثبت نام کردم:)
امروزجلسه ی اولش بود....
پنجشنبه مصاحبه دارم-_-
برچسب : روزمره, نویسنده : 0gisoo766f بازدید : 165
سلام:)
28ام تولدخواهرم بودومن حانیه ام دعوت کرده بودم:)
خیلی خوشیدبه همه مخصوصابه خودم^_^
بعداینک مهمونارفتن والدین رفتن خونه مامانبزرگه حانیه روواسه شام نگه داشتم
وبعدازمدت هاکلی حرفیدیم:))
+میگم این فیلم عاشقانه چقدخوبه*_*
+جمعه باشه باوالدین بری نمازجمعه
مامانبزرگه ابگوشت بارگذاشته باشه
ازمسجدمستقیم بری خونشون براناهار
بعدشم یه خواب بعدازظهرتابستانی:))
داریم ازاین روزبهتر...
برچسب : تولده,خواهرکوچیکه, نویسنده : 0gisoo766f بازدید : 194
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تلگرام......یکشنبه ساعت10:30شب رفتیم مشهدخیلی دلم تنگ شده بود
تافهمیدیم جوابااومده4تایی رفتیم حرم بعدنمازظهروعصرتوحیاط حرم(صحن جامع رضوی)
سایت بازشد...نگاه پدرم ب کنبدنگرانی های موج زده توچشم مادرم ونگاه مضطرب خواهرم...
وگریه های بلندمن...
نشدچیزی ک میخواستم..نشد...
بایدبرم دگه توان موندن وشکست دوباره روندارم...
خدایاعاقبت همه ی ماروبخیرکن
نشسته جلوم وداره باذوق واسم حرف میزنه وتعریف میکنه
ومن غرق شدم تورویای خودم اصن نمیفهمم چی میگه فقط باسرتاییدمیکنم...
برچسب : رویا, نویسنده : 0gisoo766f بازدید : 171
روزهای خوبی ان:)
ی خورده نگرانی تووجودم هست که نمیزارم بزرگ شه واذیتم کنه..
پدرم هی زل میزنه نگام میکنه میگم چیه یکم ک نگاه میکنه میگه اخیش راحت شدی*_*
بعدازیک هفته بالاخره اتاقم مرتب شد^_^
بعدکنکورچهارباری شهربازی رفتم وقشنگ انرژیم تخلیه شده:)
ولی فعلانه کتاب خوندم ن فیلم خاصی دیدم:/
دیروزم رفتم خونه حانیه خیلی خوش گذشت:)باباشم اومدنشست پیشمون کلی حرف زدیم
حانیه میگه مامان بابام خیلی دوست دارن
باباش همیشه میگه همه ی دوستات ی طرف گیسویه طرف نظرلطفشه واقعا:)
برچسب : نویسنده : 0gisoo766f بازدید : 195